آروینآروین، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

❤ آروین ❤

پسرم

  گل پسرم من و مامانی خیلی دوستت داریم    پسرم واسه تو چه آرزوهایی که در سر دارم  پسرم همه ی زندگیمو به پای تو میذارم  پسرم کاشکی از سایه ی غم همیشه آزاد باشی  پسرم دل من میخواد که تو عشق مثل فرهاد باشی پسرم تمام دنیا را برای تو میخوام تویی نور چشم من تویی خنده ی لبام پسرم برای هر غمی تویی تسکینم همه ی آرزوهامو در تو من میبینم همه ی دلخوشی پدر تویی واسه من همیشه شا پسر تویی من با عشقو با محبت تو رو بار اوردم طپش قلب من از عشق تو بوده هر دم رو به در گاه خدا واست دعا ها کردم کاش یه روزی به تنت لباس دامادی ببینم کاش همیشه تو رو در شادی و خوشحالی ببینم روز دامادی تو برا پدر خی...
19 مهر 1390

عکسای آروینم تا یک سالگی

شش ماهگی گل پسرم توو این عکس جیگرم هفت ماهه هستی اینجا هم نه ماهه هستی و چهار دست و پا راه میرفتی توو این عکس هشت ماه ای و سینه خیز راه میرفتی هشت ماهگی عشق مامان و بابا  توو این عکس آخری با قاب خوشمزه یک ساله ات تموم شده اون جوجه صورتی کنارته خدا بیامرزدش اون موقع راه میرفتی خیلی میخوردی زمین اون شبم جوجه همش دنبالت میکرد تو هم حواست نبود جوجه پشت سرت بود یه دفعهای افتادی جوجه موند زیرت بیچاره پرس شد ...
31 مرداد 1390

نقاش کوچولوی من

عشق ماما امروز کلی نقاشی کشیدی چند بار صدام کردی نقاشیاتو نشونم دادی صدام میکردی ماما بیا عکس توپ کشیدم بیا عکس گل کشیدم آخرین بارم گفتی مامی عکس آدم کشیدم  نقاشیتو که دیدم کلی ذوق کردم خیلی قشنگ بود به بابایی هم نشون دادم حسابی مشغول نقاشی کردن بودی منم طبق معمول از فرصت استفاده کردم چند تا عکس از تو و نقاشیت گرفتم که بزارم تو وبت راستی خاله چند تا از رنگها را بهت یاد داده خیلی باهات تمرین کرد تو هم چند تا از رنگها را بلدی و اسمشونو میگی آبی قرمز مشکی سفید سبز و زرد هر چی هم میبینی ازم میپرسی این چه رنگیه قربون پسر باهوشم برم برا امروز بسه امشب مهمون داریم منم کلی کار ریخته سرم تو هم کاغذا رو پاره و پخش و پلا کردی  برم به کارام برسم بازم ...
1 مرداد 1390

تقدیم به پسرم که عشق ماشینه

این عکسا را به خاطر اینکه عاشق ماشینی برات درست کردم خیلی هم ازشون خوشت اومد دوستت دارم خیلی زیاد غزیزم هر روز چندین بار  راستشو بخوای دیگه شمارش از دستم رفته کمد و اتاقتو مرتب میکنم تو هم زحمت میکشی و بهم میزنی بخوای بازی کنی همه وسایل کمدتو میرزی چند تا عکس یعنی مدرک از ریخت و پاشی که هر روز به پا میکنتی برات میزارم بزرگ شدی بدونی چقدر شیطون و شلوغ و بازیگوش بودی قربونت برم اشکالی نداره تو تنت سالم باشه من هر روز صد بارم که شده اتاقتو مرتب میکنم در عکس بالا  در حال بازی با ماشین هایی که هنوز از چشت نیفتاده هستی خدا میدونه کی به لیست از چشم افتاده ها می پیوندند در عکس بالا مثلا به ماما کمک کردی بهت گفتم ک...
30 تير 1390

خاطرات دو هفته

عزیز ماما بلاخره بعد از دو هفته وقت کردم به وبلاگت سر بزنم تو این دو هفته اتفاقایی افتاد که هم خوب و بود هم بد اول از مریضیت میگم به خاطر گرمای زیاد مریض شدی ده روز پیش چهارشنبه صبح از خواب بیدار شدی یه خورده تب داشتی و بی حال بودی صبحونه ات رو دادم شروع کردی بالا  آوردن اسهال استفراغ گرفته بودی زودی زنگ زدم بابایی مرخصی گرفت اومد بردیمت دکتر خیلی ترسیدم خدا خدا میکردم بستریت نکنن پارسال تابستون هم همینطوری شدی میخواستن بستریت کننن ولی شانس آوردیم سرم خوراکیتو خوردی برا همین بستری نکردن این بارم تا رفتیم داخل مطب شروع کردی به گریه و زاری جیغ میزدی آمپول نمیخوام دکتر هم بهت سرم خوراکی و شربت و قطره ضد استفراغ داد الهی ماما بمیره برات ت...
11 تير 1390

نی نی کوچولوی من

قربونت برم از رو عکسات متوجه بزرگ شدنت میشم هر چقدر هم بزرگ بشی  بازم نی نی کوچولوی منی  این اولین عکس آروین یک روز بعد از به دنیا اومدن     این عکسای پشت سرش هم عکسای بچگی آروینم هستش بنر کردیم زدیم به دیوار اتاقش ...
30 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❤ آروین ❤ می باشد